سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
تنها علمدار هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل (ع) روستای ده زیار

کوفه میا حسین جان

قیام مسلم بن عقیل

 در سال هشتم هجری ، حضرت مسلم بن عقیل فرستاده امام حسین (ع)  در کوفه با چهار هزار نفر خروج کرد. مسلم که از اوضاع هانى پس از دستگیری وی توسط ابن زیاد بى اطلاع بود، یکى از یاران خود را به دار الاماره فرستاد. همین که دانست وى مورد ضرب و شتم قرار گرفته و زندانى شده است، به منادى خود گفت، شعار" یا منصور امت" (اى کسى که مردم به یارى او مى‏شتابند) در میان مردم سر دهد، و این شعارى بود که در مواقع جنگى به کار برده مى‏شد. د یرى نپایید که چهار هزار نفر در اطراف خانه هانى فراهم آمدند. مسعودى در کتاب مروج الذهب آورده است که ساعتى نگذشت که هیجده هزار مرد گرد او جمع شدند. مسلم به طرف قصر ابن زیاد حرکت کرد. عبید الله که از مسجد بازمى‏گشت مأمورین به وى اطلاع دادند که مسلم قیام کرده است.ابن زیاد بلافاصله خود را به داخل قصر رسانید و درها را بست و خود را در گوشه‏اى پنهان داشت، مسلم قبل از هر چیز در جمع آورى مردم بکوشید و آنان را همانند سپاهى منظم درآورد. او همچنان به سوى قصر به راه افتاده بود و از مردم مى‏خواست که به یارى او بشتابند. دیرى نپایید که انبوه مردم در بازار و مسجد فراهم آمدند . کار بر ابن زیاد تنگ شد. پس ناگزیر کسى را فرستاد تا بزرگان مردم کوفه را فراخوانند.اما تعداد افرادى که نزد او آمدند بیش از پنجاه نفر نشد.سى نفر محافظین او و بیست نفر مردمان سرشناس کوفه و نزدیکان او بودند. ابن زیاد با آنها که در قصر بودند که از بالا سر مى‏کشیدند و لشکر مسلم را زیر نظر داشتند یاران مسلم به سوى آنها که در قصر بودند سنگ پرتاب مى‏کردند و آنان را دشنام مى‏گفتند و مادر و پدرش را به باد ناسزا مى‏گرفتند. پس ابن زیاد کثیر بن شهاب را فراخواند و به او دستور داد به همراه آن دسته از قبیله مذحج که فرمانبردار او هستند بیرون رود و مردم را از یارى مسلم بن عقیل باز دارد و آنان را از جنگ بترساند. محمد بن اشعث را نیز مأمور ساخت با آن دسته از قبیله کنده و حضرموت که فرمان او را پیروى مى‏کردند به میان مردم بروند و آنان را از گرد مسلم پراکنده سازند، و پرچم امان براى پناهندگان ترتیب دهد، و براى عده‏اى از اشرار مانند همین دستور را صادر کرد و بقیه سران و مردم کوفه را نزد خود نگه داشت.زیرا که شماره مردمى که با او در قصر بودند اندک بود. بدین جهت به شدت در هراس بود، مردم که در اطراف مسلم بودند و هر آن بر تعدادشان افزوده مى‏شد تا شامگاه درنگ کردند، و هر چه مى‏گذشت کار بر آنان سخت‏تر مى‏شد.عبید الله به عده‏اى از اشراف که با وى بودند گفت که به میان مردم بروند و به آنان وعده امتیازات و بخشش بسیارى را بدهند، و آنها را که از فرمان وى سرپیچى کنند از محرومیت و عقوبت بترسانند. کثیر بن شهاب در این باره بسیار سخن گفت، و آنان را از خطر ورود لشکر از شام بیم داد.مردم نیز همین که این سخنان را شنیدند به تدریج پراکنده شدند و راه خانه‏هاى خود را پیش گرفتند. بسیارى از زنان نزد فرزند و برادر خود آمدند و از آنان خواستند که به خانه برگردند و به ایشان گفتند: این جماعت که در اینجا هستند مسلم را کافى است. مردم همچنان پراکنده مى‏شدند تا آنکه تعداد یاران مسلم به پانصد نفر کاهش یافت.همین که تاریکى شب فرا رسید باز هم تعداد دیگرى متفرق شدند، تا آنجا که مسلم پس از خواندن نماز مغرب تنها سى نفر بیشتر را در آنجا مشاهده نکرد. هنوز به در مسجد نرسیده بود که دید زیاده از ده نفر با وى همراه نیستند، و چون پاى از در بیرون نهاد، یکه و تنها شد و هیچ کس با او نبود. بدین ترتیب مسلم حیران و سرگردان در کوچه‏هاى کوفه به راه افتاد و نمى‏دانست که به کجا برود، تا گذرش به خانه زنى به نام طوعه افتاد که پسرى به نام بلال داشت و با دیگر مردم با مسلم همراه شده بود. مسلم از او آب خواست. طوعه به وى آب داد. مسلم همانجا نشست.آن زن به داخل خانه رفت. دیرى نپایید که برگشت و مرد را دید که همچنان نشسته است و کاسه آب دست نخورده. زن پس از شناخت وی ، مسلم را در خانه اش پنهان کرد اما به دلیل خیانت پسر زن ، مسلم به ایادی ابن زیاد معرفی شد .  روز شهادت آن بزرگوار را در روز عرفه یا  نهم ذى حجه نوشته‏اند.

وسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ




موضوع مطلب :



درباره وبلاگ

عاشق آقا و مولا ابوالفضل (ع) و دنیا هیچ ارزشی ندارد.
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 91
کل بازدیدها: 303079